شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

تازه های آفاق شعر

مدتها،چشم به راه انتشار مجموعه شعر شاعرخوب ومتعهد استان آقای محمدرضا احمدی فر بودیم.

به تازگی،چشم انتظار مان روشن شد ودفتر شعر این شاعر صمیمی وارجمند تحت عنوان «آواز های ابری»

روانه ی بازار کتاب گردید.این دفتر شعر،فراگیرنده 62غزل، 1چارپاره،ا مثنوی،4دوبیتی و4 رباعی است که

باچاپ خوش آب ورنگ،قدم به آفاق بارانی شعر وادب گذاشته است.

رویکرد عاطفی غزل های احمدی فردربیشترآثاراز سایر عناصر شعری وصور خیال جلو تر است.آری او

شاعر عاطفه وتغزل است وکارهای زیبایی رادر این مجموعه ارائه داده است.با هم غزلی زیبا ازاین مجموعه

را مرور می کنیم:

  

    امشب برایم از دل بی همزبان بگو

    باید نماز گریه بخوانم اذان بگو

    از کوله بار معصیت وجاده های زخم

    ازشانه های مضطرب وناتوان بگو

    ازروز های ابری وشبهای سردآه...

    ازغربت پرنده ی بی آشیان بگو

 باور کن ای عزیز که بالم شکسته است

  بالا نشین من!کمی ازآسمان بگو

  رفتی کجا که دست نگاهم نمی رسد؟

  ازآن کرانه...آه ازآن بیکران بگو

  درسفره جانهاده ایم ایمان خویش را

از زندگی به خاطر یک لقمه نان بگو...!

 

تازه های آفاق شعر

 ازحسرت لیلی عنوان دفترغزل شاعر صمیمی وغزل پرداز خوب وتوانای استان بوشهر رضا معتمد است که به تازگی روانه ی بازار کتاب گردیده است. رضا معتمد درقلمرو غزل امروز،چهره‌ای است موفق ودوست داشتنی که سروده هایش چشم انداز گسترده وروشنی ازعشق واعتراض وتغزل وحماسه رابا دنیایی لطف وزیبایی فراروی خواننده می گشاید.

این دفتر،فراگیرنده ی عاشقانه های معتمد است که فضای لطیف تغزلی پا به پای اندیشه ای پویا براکثر شعر ها حاکم است وتازه ترین کشف وشهود های شاعر رادر بر دارد.

برای من که ازسالیان پیش،بسیاری ازغزل های معتمد پرسه های شبانه ی تنهایی وزمزمه های قلندرانه ی دلتنگی ام را بارانی کرد ه است،انتشار این دفتر غزل واقعا هیجان انگیز بود.

با آرزوی سرسبزی وسلامتی برای معتمد عزیز،با هم غزلی زیبا از این مجموعه سعر رامرور می کنیم:

 

بهارشوق شگفت تو رابه جانم ریخت

دوجرعه ازنفست رادراستکانم ریخت

هزارچلچله تقدیم آسمانم کرد

هزار زمزمه درباغ ارغوانم ریخت

به احترام توازنوبهار سبزآهنگ

هزارنقش بهارانه درخزانم ریخت

مرابه شوق توآن گونه ذوق مستی داد

که پنج پاره ی نام تو برزبانم ریخت

«شکر فروش که عمرش دراز باد» چه کرد؟

تو رادو پار شکر کرد ودردهانم ریخت

به جز توشعر بلندی نمی توانم ساخت

به جز توطرح بلندی نمی توانم ریخت