شرمنده ام زمانه مجالم نمی دهد
راهی به کوچه باغ خیالم نمیدهد
ابلیس باکرشمه ی انگورمی وزد
امابه جزشکوفه ی کالم نمی دهد!
من بیژنم جریمه ی عشقم محاق چاه
چشمت شکوه رستم زالم نمی دهد
حتی به قدراین دل یخ بسته درمجاز
یک آبشار،زلف شلالم نمی دهد
افسون روزگار به خاکسترم نشاند
جزتکه تکه ،ابرملالم نمی دهد
چشمم دخیل ضامن آهونمی شود
گرگی وزیده،ره به غزالم نمی دهد
یک ناگهان،به سمت دعایم نمی برد
یک جانماز،اشک زلالم نمی دهد
یک نیمه شب به بام دلم پرنمی زند
حالی که تاسپیده بنالم نمی دهد
دل رابهارزخم ابوذر نمی کند
گلدسته ای اذان بلالم نمی دهد
اندیشه ی عقاب شدن وقف سنگ هاست
بال شکسته،غیروبالم نمی دهد
این دست های کوچک محتاج نان هنوز
آبی به باغ روبه زوالم نمی دهد
دیگرهوای گریه ی مستانه ای نماند
وقتی که عشق،جرأت بالم نمی دهد
دست نسیم نافله برشانه ام نخورد
گویی زمانه،نان حلالم نمی دهد!
دل می زنم دوباره به دریااگرچه عمر
فرصت به این خیال محالم نمی دهد
موجی به گونه های غزلهام می زنی؟
دریاچراجواب سؤالم نمی دهد!
تاریخ سرودن31/4/86.برازجان
سپاس از حضورتان زیبا است شاد باشید
موفق باشی.
شعرت رو آفلاین می خونم
سلام صبح اندیشه سبزتان به خیر
غزلی ناب تازه با اندیشه های مدرن وپردازش قوی
وزبانی روان به امید استمرار شکوفایی باغ غزلتان
سلام شاعر وارسته انصاری نژاد عزیز!
تعجب نکردم که صرف از بروز تان با چنین طبع رسا مژده داده و از نظر سا زندهء خویش که طبع بس رسا دارید محرو مم داشته اید.
بهر صورت از دوست هر آنچه می رسد نیکوست که اینک:
مجال زندگی با دست کوته بسته تقدیرم
ندا نستم چسان دور از وطن محو زمین گیرم
اگر گیرم که ابلیسم فریبد بی خدا یی ها
بدادم هم نمی آید تو گویی نسل انجیرم
بسان نخل گلزارش که هر گز کس ندیدستش
فقط نا میست در بزمم شگفتن را به زنجیرم
نژاد و نسل انصاری هراتم را بیاد آرد
که از نثر مسجع با غزل ها می کند پیرم
صبح دو شنبه کشور فنلاند حضرت ظریفی
با سلام
از شعر زیبایتان حظ وافر بردم. دست مریزاد و خدا قوت. فرصت کردید سری بزنید
سلام عزیز
بسیار زیبا بود بی تعارف لذت بردم
البته ملزم کردن خودتون به استفاده از تمامی قافیه های موجود باعث شده بعضی از ابیات اون قدرتی که باید رو نداشته باشند
در پناه بارون
سلام
لذت بردم
دست مریزاد هم به شما وهم به دولت غزل
دوست خوب کاش منیژه روی سر بیژن در چاه بود نه
قشنگ تر می شد
سلام
خیلی عالی بود . لذت بردم.
کار وزن و قافیه که درست درست است .فقط بنظرم اگر یکی دو تعبیر را کمی تغیر دهید شاید قشنگتر گردد. یکی ابلیس با...... می وزد. و دیگری گرگها .... می وزند.
البته شاید شما از این تعابیر مقصود خاصی داشته باشید و بنده ندانم.
موفق باشید.
سخنور عشق صادق جناب انصاری
شعرت به چند باره خواندن می ارزید تازه وبا تر کیباتی زیباومحتوایی قوی
لذت بردم
..............
این دست ها به جاری ما تن نمیدهند
حتی به گل هوای شکفتن نمید هند
.........
با غزلی تازه منتظرم
سلام
موجی به گونه های غزلها نمی زنی؟
دریا چرا جواب سوالم نمی دهی؟
این غزل شیوا مرا به یاد این بیت از قصیده زیبا و پر بار مرحوم آخوند ملاحسن کبگانی انداخت:
وه که غزل قصیده شد غوره بد و رسیده شد
می شد وز و چشیده شد...
در غزلهایی که من از وب شما دیده ام این یک چیزی دیگر بود فدایت پاینده باشید
سلام
وزن و قافیه را تا حدودی می شناسید و ازعناصر خیال و ... هم بی بهره نیستید! هر چند اشکالات زیادی در این غزل گونه!! و کتابواره های! شعر شما دیده می شود ولی تا همین حد نیز آغاز میمون و مبارکی است!مطالعه کنید و از از نظرات من و سایر ادبای معاصر ! حداکثر استفاده را ببرید. من در این ماه مشغول تالیف کتابی در باره پرش های وزنی در اشعار حافظ هستم و با توجه به اینکه سایر تالیفات قبلی من به زودی نایاب می شدند این کتاب را همین اکنون پیش خرید نمائید. در کتاب و زلیخاست که بر پیرهنم می خندد چند غزل آشنا وجود داشت که ظاهرا قبلا و در جایی دیگر ، شاید همین وبلاگ منتشر شده بود. ناامید نشوید ما هم یه زمانی مثل شما در ادبیات فارسی ناشی و ناوارد بودیم. یا علی
با سلام
پسوندهای پرشن بلاگ را به ir تغییر دهید.
لطفا در لینکها هم دوستان پرشن بلاگی را از com به ir تغییر دهید.
سلام. وبلاگت قشنگه و من هم چون خوش قول هستم بدو بدو اومدم دیدنت.
برو بابا جمعش کن
سر چهارراه پهنش کن
این دست های کوچک محتاج نان هنوز
آبی به باغ روبه زوالم نمی دهد
حاجی جون سلام
غزل تازه و نابی ست. لذت بردم. هرچند طولانی بودن آن بیت های نسبتاْ ضعیفی را سبب شده است اما نمی دانم چه چیزی باعث شد که چهار بار به دقت تمامی ابیات را بخوانم. تصویر های بسیار زیبایی آفریده اید.
راستی نظر من هنوز برایتان اهمیت دارد؟ خودم چطور؟
ای ابرها نم نم فرو ریزید
در هجرتی زیبا خداحافظ
غزل ارزنده ای بود. و خیلی دوست داشتنی.
مهمون صدفهای ساحلی حوض فیروزه... به شنیدن غزلی از "علی ثابت قدم " دعوتین.
درود بر انصاری نژاد عزیز و این سروده نابش !
دوست من از اینکه مدتی خبرت ر ا نگرفته معذورم .
راستی میخواهم و زلیخاست که پیرهنم میخندد را برایم بفرستی برادر !
آیا کسی را داری که به تهران رفت و آمد داشته باشد ؟
در این صورت میتوانی آنرا بدست رضا صمدی بسپاری !
۰۹۱۲۴۵۰۶۸۵۴ شماره تماس با اوست .
او میتواند به زودترین فرصت کتاب را به من برساند در انجمن ادبی هرات نیز استفاده گردد.
بدورد برادر.
سلام علیکم امیدوارم حالتون خوب باشه موفق و پیروز باشید شعر زیبایی بود لذت بردم اگه به وبلاگ من تشریف بیارین خوشحال میشم
ایام مبارکه شعبانیه را تبریک و تهنیت عرض می کنم واز اظهار محبتان تشکر و قدردانی می نمایم . من هم لذت بردم و بازهم لذت خواهم برد .اگر اجازه فرمائید با ذکر منبع از مطالب زیبای شما در چند وبلاگ استفاده نمایم اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
سلام
ممنوم سر زدی
وب زیبایی داری
.
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
.................... آخر ای ماه تو هم درد من مسکینی
سلام دوست مهربان
ممنون از حضورتون و تاخیر مرا می بخشید ... مثل بقیه شعراتون این هم زیبا بود ... موفق باشید و باز هم بنویسید .
زندگی یعنی یک سار پرید...
از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشیها کم نیست....
زیبا بود
ممنون از حضورت
دلت شاد
استاد ممنون از حضورتون...بازم تشریف بیارین خوشحال میشم
ارادت.داداش
ای گل تازه که بوئی ز وفا نیست تورا التفاتی به اسران بلا نیست تورا به خدا خیلی دلتنگ حضور سبزتانم //////////////باارزوی روزهائی سبز دلی ارام قلمی سرشار ازمرکب عشق///////////////////////////////////////////////////////////////////////داداش کم لطف مولائی