می تراود از چشمت، خنداه ای عتاب آلود
نوبهار سرمستی ست، آن دو چشم خواب آلود
تازه مثل فروردین، می رسی بهارآگین
غنچه می زند شبنم، از لبت گلاب آلود
چیدم از نفس هایت، صدشکوفه ی نارنج
سر زد از تبسم هات، شعری آفتاب آلود
سر زدم به شیدایی، قصه ام تماشایی
تا که ریخت از چشمت، شبنمی شراب آلود
پای بید مجنونم، درگذار ماه امشب
پنج پاره نامت ریخت، بر دلم شهاب آلود
استخاره ای کردم، چشم تو سیاهی رفت
در مقابلم جوشید، آیه ای عذاب آلود!
گل ازپرندچشم تودرخواب می وزد
سرشارسایه روشن مهتاب می وزد
گل بانسیم آمدنت بال می زند
بردفترم پرنده ی بی تاب می وزد
درروح واژه هاهیجانی است دیدنی
امشب که چشم مست تودرقاب می وزد
زل می زنی به خون سیاووش شعرمن
صدسهره برجنازه ی سهراب می وزد
دربازتاب روزه ی گل های مریمت
موسیقی شهودبه محراب می وزد
باورکن ازبهاردل انگیزدست تو
صدکوچه باغ نرگس سیراب می وزد
تابیده ای به موج غزل های دفترم
برمن هزارگوهرنایاب می وزد
***
ازمن نگیرگریه ی بی اختیاررا
گاهی که ابرخاطره ای ناب می وزد
تاریخ سرودن5/11/86 برازجان