شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

شعر و دل نوشته ها

مجموعه شعرهای منتشر شده:۱-یک باغ زخم تر ۲-سبز سرخ ۳-روی شانه ی اروند ۴- و زلیخاست که بر پیرهنم می گرید ۵-پرندگان پراکنده اند انسانها ۶- زمز

از دریا

   

توبه بایدکردشاعر،فرصت آبی تری نیست 

ابرهای گریه راتصمیم خورشیدآوری نیست 

بی صدامی افتدازتقویم هاهرروزبرگی 

پلک تا بر هم زنی ناگاه برگ دیگری نیست 

کوچه باغ اطلسی های سحر همسایه‌ی توست 

حیف بر سجاده‌ات فانوس اشک پرپری نیست 

سهمت از صحرا به غیر از لاله‌های حسرت آگین 

درکت از دریا بغیر از حیرت پهناوری نیست! 

سال‌ها تعطیل کردی روشنی را بر نگاهت 

زیر سقف آسمان غمگین  تر از تو شاعری نیست 

تا قیامت باد روشن در دلت سوسوی اشکی 

گرچه پرواز  تو را حاصل بجز خاکستری نیست 

***

شعله زد کبریت ماه و چشم‌هایت دیدنی شد 

بال بال مرغ آمین دعایت دیدنی شد!

 

 

شکوه اساطیر

شاعرتر از سال پیشی، مجنون ترم از همیشه 

  

در بندر چشمهایت، «مفتون» ترم از همیشه 

   

امسال هم مثل فایز، شبگرد عشق پریزاد 

  

با شروه ی نی لبک ها، افسون ترم از همیشه  

 

وقتی غزل می سرایی، هم بغض زاینده رودی 

  

می خوانمت موج در موج، کارون ترم از همیشه 

   

بر شانه ام زخم هایی است، غرق شکوه اساطیر 

  

با صد شقایق جراحت، گلگون ترم از همیشه 

    

زخمی که زد نابرادر، در چاهم افکند آنگاه 

  

فریاد زد: آی یوسف! شمعون ترم از همیشه 

   

امشب نی هفت بندم، آن شور شیرین ندارد 

  

چوپان عاشق ترین کوه، محزون ترم از همیشه 

 

*** 

 

یک زخمه ای شمس تبریز، ای شعر زخم دل انگیز! 

 

امشب سه تار غمت را، مدیون ترم از همیشه 

شب عید

شب عید آتشی بر خرمن اسفند خواهی زد


به فروردین چشمانت مرا پیوند خواهی زد


برای آن که  فروردین شود اسفند چشم من 

 

قدم بر پشت بامم با گل و اسپند خواهی زد

  

دلم دور از تو گلدان ترک خورده است میدانم


ترک های دلم را با نگاهت بند خواهی زد


تمام لحظه های من تهی از آب و آیینه است


بگو بر ظلمت یخ بسته‌ام لبخند خواهی زد؟


کدام ابر سترون سنگ قبر لحظه‌هایم شد


به چشمانم گل‌ای سبز سخاوتمند خواهی زد؟


برای این پلنگ زخم‌دار بیستونت باز


شب مهتاب فال سوختن تا چند خواهی زد؟!


گواهم سال‌های حسرت آلودی که پرپر شد


در اثبات جنونم تکیه بر سوگند خواهی زد؟


در این حجم نفسگیر حقارت‌های مردابی


صدایم از ورای قله ی الوند خواهی زد؟


و مشتی از پر سیمرغ لای این سفرنامه است


از آن حرز امانم را به بازوبند خواهی زد


غروبی تار خواهم زد تمام انتظارم را


دف تنهایی‌ام را آسمان یک چند خواهد زد


 

گل