از سفر
از سفر برگشتم اما در دلم حس غریبی است
در غروبی خسته، دلتنگ غزلهای نجیبی است
از سفر برگشتم اما از شما پنهان نماند
قسمت این برکه، قوی بی نهایت ناشکیبی است
می نویسم از مترسکها در آغوش علف ها
جاده از گنجشکها غرق هیاهوی عجیبی است
می نویسم از شما ای همسفرهای همیشه
چشمهاتان فرصت اردیبهشت باغ و سیبی است
رو به سمت آسمان سوگندتان یادم نرفته
لحظههاتان ساده چون آرامش امن یجیبی است
خوش به حال کودکی های دلم با دست خالی
خوش به حال او که دست کم دلش خوش با فریبی است
**************
از این به بعد
از این به بعد سنگ صبورم نمی شوی
ماه بلند برکهی شورم نمی شوی
این رودخانه ماهی قرمز! مبارکت
قانع اگر به تنگ بلورم نمی شوی
وقتی سفر بهانهی محض شکفتن است
محو شکوه زخم عبورم نمی شوی
انجیر زار جادهی سبز شمال کو؟
امشب چراغ جادهی دورم نمی شوی
بر هم نمی زنی قرق بیشه زار من
بر صخرهها پلنگ جسورم نمی شوی
بر شعرهام سورهی یاسین وزیده است
غرق سکوت اهل قبورم نمی شوری
چشمم تهی است از هیجان همیشگی
چشمت چقدر سنگ صبورت نمی شود!
سلام جناب انصاری
طاعات وعباداتت مقبول در گاه حق...میلاد..کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ع..به شما تهنیت....
حسن حسن جمیل کبریا بود...حسن بنــــــیانگذار کربلا بود
حسن حسن تمام خاکیان است....چراغ خلوت افلاکیان است
هرودوغزل مثل همه ی آثار ارزشمندتان معطر به صمیمی ترین ونوشکفته ترین تصویر های روحانی وعرفانی .لبریز از احساس عشق وطراوت..فقط به نظر بنده در غزل اول که ردیف است میباشد چون ردیف به درستی ادا نمیشود اگر ردیف حذف شود خللی ایجاد نمیشود..و وشعرزیبا تر وسبک تر هم در حال وهوای خواننده مینشیند..از سفر برگشتم اما در دلم حس غریبی......در غزلدوم هرچند تغییر ردیف در مصراع آخر یک نوع گرایی است اما میشد باهمان ردیف هم.....
دل شیشه ی و...سنگ صبورم نمیشوی... اگر دل وشیشه را باهم بخوانیم
سلام دوست عزیز
هر دو غزل زیبا را خواندم.سرشار از تصاویر تازه و طراوت زبانی است.
شاد و سربلند!
خواندمتان
سلام
غزل هایتان را خواندم. اگر کمی دقت کنید می بینید که کار دوم از لحاظ ساخت قوی تر از کار اول است. در غزل اول ما نه تصویر ونه تعبیر تازه ای نمی بینیم. قافیه چنگی به دل نمی زند به زور ضرورت شعری در کار می نشیند.
اما در کار دوم شعر خوش ساختی است که خواننده با آن همراه می شود. ایماژ هایی مثل ماه در یک برکه شور - پلنگ روی صخره و .. یک فضای قابل لمس وخوب ایجاد میکند. هرچند در برخی ابیات مانند زخم شکوه عبور ... شعر از عینیات فاصله می گیرد . همچنین فکر می کنم در مصرع این رودخانه ماهی ... اگر حرف منادی ای بجای این قرار می گرفت بهتر بود. ونکته دیگر پایان شعر بود که اگر تعمدا ضمیر چسبان قافیه و ردیف را عوض کرده اید مصرع پایانی نیاز به کمی دست کاری دارد.
جسارت مرا ببخشید پایا باشید
برای امام غریبم...
با غزلی به روزم...
بسمه تعالی
با نور سفید ماه
فصل تابستان برای حرفهایی که بوی باران از آن میتراود زمان خوبی نیست خاصه آنکه خیال راه رفتن در خیابانهای مه آلوده صورتت را نمناک و آرزوی رسیدن به ابرهای بزرگت را تکه تکه میکند. در این حال زبان فرصت خوبی برای ابراز حرفهایت نیست حتی نوشتن که فراسوی حرف زدن است هم به داد نویسنده نمیرسد شاید سکوت و تنها سکوت است که میتواند چنین فضای رویایی را به تصویر بکشد.
نوشتن در مورد شعرهای محمد حسین انصاری نژاد آنقدر برایم سخت است که اگر بخواهم آسانی را به تماشا بنشینم باید ننوشتن را بر نوشتن ترجیح داده و مثل وصف یک روز بارانی با آن خیابانهای مه آلوده سکوت کنم. اما چه میشود که ننوشتن نیز مقدمهای برای نوشتن است.
نوشتن راجع به شعرهایی که هر کدامشان خاطرات شبهایی را تداعی میکند که ماه در تمامیت خود قرار داشته و حرفهایمان بوی نور سفید میداده سخت است . نوشتن برای شاعری که لحظه لحظه او را میبینم و احساسات لطیف و پاک درونیاش را بهتر از هر خواننده دیگری میدانم سخت است . سخت است مثل بالا رفتن از درخت گردویی که شاخههای آن به خورشید رسیدهاند. از شعرهایی که جنونمندی عاشقانه بر قانونمندی خانه خانه ترجیح داده شده است و به احترام نسل شقایقها کلاه از سر بر میدارد.
سخت است نوشتن از شعر شاعری که با تمام وجود نگران از یاد رفتن شبهای اشک و خاطره است ؛ از شاعری که علاقمند به وزیدن توفان خنجر در دلش است ؛ از شاعری که غزل با جنونش سر سازگاری ندارد ؛ از شاعری که با عاشقان بدون جراحت نسبتی ندارد ؛ از شاعری که دوست دارد بر مزارش عنوان دیوانه ترین شاعر دلتنگ قیبله را ببیند ؛ از شاعری که غربت خونین چشمانش را ، روح شبگرد و پریشانش را ، کوله بار گندم ونانش را و حتی اندوه پنهانش را کسی باور نکرده است ؛ از شاعری که با آشوب چشمی به افتادهترین مرد یک باغ زخم تر تبدیل شده است.
اما همین سختی شیرینیها فراوانی دارد که مثل طلوع نور سفید ماه است بر گفتاری یکدست که با خودکاری سیاه نوشته شده باشد. همیشه مقدمه پیش درآمدی است بر یک کتاب اما اینبار بر عکس همیشه شده خواهد بود و این شعرهای کتاب است که مثل نور ماه بر مقدمهای که با خودکار سیاه نوشته شده تابیده میشود.
اگر بخواهم در خلاصه به خوبیهای شعر محمد حسین انصاری نژاد بپردازم باید او را شاعری عاشق پیشه بنامم که روح عشق مقدسش برتمامی آثارش احاطه دارد. او شاعری است که با خود و مخاطبش رو راست است و با لرزیدن بم دلش به لرزه میافتد شانههایش بیشتر از آنکه نشان میدهد تکان میخورد . او با آزادی لبنان میشکوفد و سبز میشود. هر گاه دردی در او تبلور میکند عاشقانه شعر میگرید عاشقانه به انتظار مینشیند و عاشقانه از رفتگان و خوب رفتگان حرف میزند.
او همزاد با تمامی عاشقان جهان در صمیمیتی سیال و در گستره آبی نقاشیها غزل میچیند و خلسهای که با شنیدن آواز بنان در روح او نفوذ میکند سر بر سایه کلمات شهیدش میگذارد. با نگاه به شبهای رویایی خود، پرندگان پراکندهاند را میسراید و با صدای بلند میخواند . کودک درون او کودکی است دوست داشتنی که سخنگوی شیرین زبانی شعری اوست . او برای دلش شعر میگوید و هیچگاه از ذائقههای موجود استمزاج نمیکند و برای همین است که از پرندگان پراکنده شعر میگوید.
حمزه زارعی
13/شهریور/88
سلام بی پایان بر دوست اهل دل وصمیمیم .
امیدوارم روحت سبز وقدرتمند ودلت آرام باشد
مثل همیشه پر از احساس شاعرانه و لذت بخش بود.
سلام
من یه وبلاگ از دست نوشته هام درست کردم که خوشحال میشم سر بزنید و نظرتون رو بگید .
موفق باشید . یا علی
سلام و درود
این رودخانه ماهی قرمز! مبارکت
قانع اگر به تنگ بلورم نمی شوی
..........زیباست........جناب انصاری.
حتی آواز دوست داشتنیات را زمزمه مکن
اختناق
تنها با یک لغزش زبان،
اتفاق میافتد.
به نام خدای باران
در کلبه ی بهترین دوستم "باران عشق" شروع به باریدن کرده , چه باریدنی !!!
صدای شکستن دلش آسمان را پر کرده
بیایید و به آخرین غزل دلتنگی اش گوش کنید
خواهشا بی چتر بیایید
[گل]
سلام انصاری نژاد عزیز!
نمیشود در باره شعرت قضاوت کرد. همیقدر میگویم که مثل عسل در شیر است. راستی من نتوانستم نقد در خور حالت را بیان کنم. اینقدر میدانم که تصویر ها و استعاره های بدیع ات بیمثال است. ترا شاد و موفق میخواهم.
سلام آقای انصاری نژاد
شعرهایتان را خواندم ولذت بردم هر دوشعر با احساس و تاثیر گذار بودند ، نگاه شما ونازکی خیالتان شور بر انگیز است. ممنون از فرصتی که نصیبم کردید.
این رودخانه ماهی قرمز! مبارکت
قانع اگر به تنگ بلورم نمی شوی
سلام.خوبین؟غرل زیبایی خواندم ازتون و به دیدارتان مشتاق تر شدم.هر وقت مجال داشتین خبر بدین خدمت برسم.
سلام
کار دومتون رو بیشتر دوست دارم
مخصوصا بیت دومش رو
شاد باشید
چندمین مغروق زمین
وبلاگ مدادومدار
آماده ی نقدونظروخوانش شما استادواهل قلب وقلم گرامی
آمادهی تبادل لینک بادوستانی که تمایل باپیونددارند.
باعشق [گل]
سلام
خوبین
خسته نباشید
می خواستم بدونم
می تونم با شما تبادل لینک کنم؟؟
خوشحال میشم قبول کنید
سلام دوست عزیز...بازهم خواندمتان.......واقعا لطیف می نویسیدوموسیقی حروف را هم خوب میشناسی
من هم به روزم و منتظر نقد شما
سلام.شعر خیلی قشنگی بود
سر بزنید خوشحال میشم
خدانگهدار
با سلام
زیباست
بعد از سالها با مطلبی با عنوان "این شعر گران تمام می شود" به روزم و منتظر اگر....
تا بعد
سلام
با سه شعر کوتاه به روزم ومنتظر نقد ونظر ارزشمندتون.
سلام بعضی از اشعارتون را خوندم خوب بود
وبلاگ اشعارم منتظر نقد شماست
اگر قابل بدونید
زیبا بود
سلام و عرض ادب
شعرهاتان زیبا بود و دلنشین. بسیار روان بودند. لذت بردم از خواندنشان.
همچنین غزل پست قبلتان نیز زیبا بود و دلنشین.
منتظر نقدها و نظات شمایم با غزلی نو.
سلام.وقت بخیر
وبلاگ خیلی قشنگی دارید
شعراتون هم تحسین برانگیزند
خوشحال میشم به وبلاگ من هم سری بزنید
و نظرتون رو راجع بهش بدونم
موفق باشید
سلام
زیبا بود . موفق باشی
سلام
هر دو غزل زیبا بود هر وقت به وبلاگتان می آیم لذت می برم
و با صاحب این هوش و استعداد تبریک می گویم
کلاغه داد می زنه خبر خبر
دوباره اومده روز درد سر
پیش از این که خرگوشه به سن پیری برسه
پسرِ مییو خا نم پاش به امیری برسه
پیش از این که چلچله دوباره آواز بخونه
قصه ی سکوتشو با غُصه و راز بخونه
شب و روزای خدا
گریه های ناخدا
سر گذاشتن توی لاک
قصه های بی پلاک
بروزم و منتظر نقد و نظر شما
سلام....انقدر از شعرتان محظوظ شدم که......لینکتان کرده ام تا دیگران هم ......
درخواست همکاری از عکاسان و شاعران فرهیخته جنوب
به اطلاع اصحاب فرهنگ و اندیشه میرساند به دلیل اتمام نسخه های کتاب خرما درخت زندگی و ضرورت ترویج تاریخ و فرهنگ جنوب و تبلیغ محصول ارزشمند خرما که نقش مهمی در زندگی ساحل نشینان جنوب در طول تاریخ داشته است ، چاپ دوم کتاب خرما درخت زندگی با ویرایشی متفاوت در حال انجام است . قرار است در چاپ جدید بخشها و فصلهای جدیدی به این مجموعه اضافه گردد از جمله تصویر نخل و درخت خرما در شعر شاعران جنوب و همچنین قرار است یک مجموعه ۳۲ صفحه ای تصاویر زیبای رنگی از جلوه های گوناگون درخت خرما به اخر کتاب اضافه شود .
از همه شاعران و ادیبان فرهیخته جنوب و استان بوشهر دعوت میشود دو تا سه نمونه از اشعار کلاسیک و نو و سپید خود را به نشانی اینجانب ارسال کنند ( ترجیحا در یک سی دی ) تا در بخش تصویر خرما در شعر شاعران جنوب چاپ شود .
همچنین از کلیه عکاسان ارجمند و فرهیخته دعوت میشود عکسهای زیبا و هنری خود در باره نخل و خرما و جلوه های گوناگون این محصول گرمسیری را به نشانی اینجانب بفرستند تا به نام خود ایشان در کتاب منتشر شود .
همچنین از نشریات و سایت های محلی جنوب درخواست میکنم عکسهای مربوط به نخل که در ارشیو نشریه و سایت شان موجود است در اختیار حقیر بگذارند تا به عنوان اهدایی نشریه و سایت و به نام ان نشریه در کتاب منتشر شود .
پیشاپیش از همکاری همه یاران و سروران ارجمند تشکر خود را اعلام می کنم .
نشانی :
۱- برازجان - خیابان فردوسی - گلستان شمالی - کوچه رسالت ۳ - پلاک ۵۷ - سجاد واعظی ۰۷۷۳۴۲۴۱۴۲۶
۲- استان سمنان - شهرستان دامغان - دانشگاه ازاد اسلامی واحد دامغان - گروه حسابداری - سجاد واعظی ۰۹۱۷۳۷۶۳۹۳۰
sajad_vaezi@yahoo.com
http://cafedaneshjoo.com/index.php?links_exchange
سلام ...خواندم ساده وروان و دلچسب........ممنون
سلااااااااااااام
حالتون خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وبتون خیلی قشنگه !!!!!!!!!
شعرهات هم خیلی زیباست موفق باشید.
بای بای
سلام
با مهر خواندمت
سبز بودی و بهاری چون باران
به من هم سری بزن
با چند رباعی خیس منتظرت هستم
اگه هم مایل باشی تبادل لینک کنیم
سبز باشید
.
.
.
.
تا باران