تقدیم به آخرین موعود(عج الله)
کجای وسعتی از آفتاب گردانها
نشستهای به تماشای ما پریشانها؟!
کجای این شب مهتاب میزنی لبخند
به روی مزرعه ی آفتاب گردانها
چقدر عقربههاشان به سمت خانه ی توست
به وقت شرعی خورشیدیات گل افشانها!
شهید باغ اشارات چشمهای تواند
که ماندهاند در اوصافشان غزل خوانها
تمام جاده چراغانی نفسهایت
پر از ورق ورق اردی بهشت، گلدانها
زمین قلمرو گلهای آفتابی توست
زمان پر از هیجان شکوفه بارانها
دوباره دست تکان میدهی به سمت بهار
دوباره شور شگفتی است در نیستانها
کنار تپة نرگس مسافری میخواند
خوش است با تو تماشای گل به دامانها
ولی مضایقه کرد آسمان تبسّم را
نمانده بوی کبوتر به زیر ایوانها
درا که تفرقه تعطیل کرده عاطفه را
پرندگان پراکندهاند انسانها!
کجاست سمت سحرزای خیمه ی سبزت
کجاست فرصت گل چیدن از فراوانها؟!
بهار میرسد از راه تازه مثل ظهور
و در ادامه ی نامت گرفته بارانها!
عرض سلام انصاری نژاد عزیز!
چیزی گفتنی ندارم جر اینکه از دل واظهار صداقت بینم اینست که خواندم وکیف کردم شاعر توانا که همیش باز غزل بر بازوی تان نشسته باد.
اگر جسارت نشود و دین مصراع:
نمانده بوی کبوتر به زیر ایوانها
عوض( بوی) در مصراع (بال) آید نظر جناب شما چیست؟
یعنی که:
نمانده بال کبوتر به زیر ایوانها
گرچه این جا از نگاه لفونشر بوی زیبای زیبا هست نمیدانم چرا چنین اندیشیدم که کبوتر با بو سازشی ندارد هر چند بوی فضای کبوتر با پر واز آن که توسط بال است تشبیه زیبا ئیست بر جستجو هی مشام انسان.
مانا وکامروای تان خواستارم ارادتمند حضرت ظریفی
سلام بر شاعر زخمه های عشق و انتظار
غزل بسیار زیبایی بود سرشار از طراوت و شادابی و نشاط با ضرب آهنگی دلنشین ودرون مایه ای استوار .موفق باشید
افرین برشما باد .از شعرتان بگویم که عالی بود.....اما بهتراست به سایتتان سروسامان دهید
سلام خدا برشما .ودرودما
وبلاگتان را زینت بخش (درکوچه های آشتی کنان) خود کردم
سلام
فیض بردیم
یا حق
به وب سایتم سر بزنیدددددددددددددددددددددددد