مولای آیینه ها
مولای آیینه ها کو؟ می ترسم ایمان بمیرد
در گرگ و میش سحرگاه، مفهوم انسان بمیرد
فردا که دست وقیحی، فرقش به خون می نشاند
در کوفه بی شکوفه، آواز باران بمیرد
در خاک، ذوق شکفتن، صحرا به صحرا بخشکد
در این کویر عطشناک، روح بهاران بمیرد
آن پنج فصلی که دستش تقسیم کرد آسمان را
نگذاشت ابر کریمش رودی پریشان بمیرد
آن روح معصوم هستی، می رفت و آهسته می گفت:
تا چند ایمان این شهر، در قحطی نان بمیرد؟
آهوی زخمی ست شعرم این تحفه را می پذیرد؟
بعد از نجف باید امشب راه خراسان بگیرد

ناشناس
(1)به ماه بسپار
چشمان گرسنة خود را
مظلوم کوچک!
دیگر غریبهای کولهبار بر دوش
از پشت خاموشی نخلستان
سبز نمیشود
(2)آیههای خیس نگاهت
ـ آه چگونه بگویم؟ ـ
شرمناک بر لب تنور برد
قرآنیترین گونهها را
(3)دیگر شانههای کدام شبگرد را
سلوک شبانة نان و گندم
زخمدار میکند
کدام شبگرد را؟!
آشکار کننده میزان عشق بر اساس حرارت بدن شما
می خوای بدونی درجه حرارت عشقت چه قدر؟
بدو
بدو بیا تا بهت بگم [قلب][قلب][گل]
انصاری نژاد عزیز سلام!
اگر دیر آمدم هم همه زیبایی های آفریده ات را مرور کردم و ماشاالله همه اش زیبا بود و دلنشین. ترا موفقتر از همیشه میخواهم.
سلام
با تحفه ای از سفر نجف به روزم
یاد خراسان و نحف را به یادم آوردی
علی علی...
سلام حاج آقا!
تقبل الله. شعرهایت جاندار است و زیبا.
فکر کنم در تایپ غزل سهم قلم روی داده یکی در مصرع اول"ایمانم" ایمان باید باشد و در بیت سوم نیز عطشناک عشناک تایپ شده. ضمنا "فانوس زبور" نیز با غزلی سوسوزد. مقدمتان گلباران. التماس دعا!
سلام برادر
بسیار عالی بود
یکی از کار های انتظار را قبلا خوانده بودم خیلی شور انگیز و کم نقص بود
سپیدها را من خیلی نپسندیدم
البته ملاک پسند مولاست که کریم است و همه را می پذیرد
یا علی
سلام جناب انصاری...
بسیار زیبا....اما حیفه از مولا بنویسید ولی غلط تایپی داشته باشید
مصرع اول....(ایمان)
بیت سوم (عطشناک)
یا علی
سلام جناب انصاری...
بسیار زیبا....اما حیفه از مولا بنویسید اما غلط تایپی داشته باشید
مصرع اول : ایمان
بیت سوم :عطشناک
سلام بر محمد حسین عزیزم
هنوز دقایقی که با هم بودیم را مزمزه می کنم
اشعار بسیار زیبا بود. بعضی را در کتاب شعرت خوانده بودم.
در شعر اول بیت اول یک "م" اضافه تایپ شده و در بیت سوم یک "ط" کم.
و من هم
شعری برای حضرت بابا سروده ام (زبان حال یتیمان و سوگواره یتیمی مان)
سلام جناب انصاری نژاد
طاعات قبول
غزل قشنگی بود.
یا مولا
با سلام
به رزوم با یک سپید
نقد کنید.[گل][گل]
...........................
کارهای کوتاهتو دوست داشتم
سلام
اجرتون با مولا برادر
حال و احوال
مصرع اول بیت اول قافیه رو درست کنید.
یه کلمه عطشناک هم اشتباه تایپ شده
سبک زلال مرزها را در نوردید ( ارسال اول )
استقبال از « شعر زلال » در کشور تاجیکستان و آمریکای شمالی ( 1 )
!!!!!!!!!!!!
سلام بر شما بزرگوار عرصه ادبیّات و هنر
عبارت بالا عنوان مطلب بروز ماست.
خدا را شکر که باز از وبلاگ زیبا و پر محتوایتان محظوظ و مستفیض می گردیم.
در وبلاگ اختصاصی« شعر زلال » منتظر ابراز احساس و نقد و نظر حضرتعالی هستیم.
توجّه: خواهشمند است اگر « شعر زلال » در لینکستانهایتان قرار دارد به آدرس فعلی ( بلاگفا ) تغییر داده و اصلاح فرمایید!
( شعر زلال = http://sherezolal100.blogfa.com )
با احترام
علیرضا
سلام بزرگوار صمیمی
............................
به خلوت تنهاییم در این عصر بی تکیه گاهی خوش آمدید..دوستی وصمیمیتت
مســـتدام..حضور پر مهر ومحبت و.تاثیر گذار شما اندیشمند محترم باعث شادی دل وجان و تعالی شعر هایم خواهد بود...طاعات وعباداتتان در این ماه ضیافت خداوند... قبول درگاه حق....قلم وقدمتان همیشه ی ایام سبز ومعطر....دوستیتان پایدار
کاش باسوز تو..این زمزمه را ساز کنم
تا به شوق نفست بال وپـــــری باز کنم
....................
شعر های باطراوت...ومعطرت چه غزل وچه سپیدها که زبانی صمیمی..تعبیرات وتصویر گری های بسیار نو اندیش و با حال وهوای تازه .. روشن وزلال .. ساختاری تازه ومسیری همسو با شعر پیشرو زمان داشت زمزمه نمودم ولذت بردم...هرچند سپیدهایتان نیز....به روشنی مهتاب در دل شبها بود ومضامینی لطیف داشتند اما ما جناب انصاری را با دوبیتی ها
غزل ورباعیاتش بیشتر میشناسیم ودر حال وهوایش پرواز میکنیم
سلام
لینک شدید در خاکریزآخر با نام آدینه
یاحق
سلام و عرض ارادت
از حسن نظرت ممنونم.
راستش چندسالی است کمتر توفیق زبارت دوستان را داشته ام اما آشنایی حتماً نباید درکنگره یا شب شعر باشد همین که اکنون با شما آشنا شدم زهی سعادت است و توفیق!
التماس دعا!
سلام
زیبا بود
موفق باشی
سلام بزرگ مرد!
من هم دوست داشتم شاعر بودم اما قریحه ی ذاتی برای سرودن لازم است که متاسفانه ندارم.
ملتمس دعا
بسیار عالی /.
سلام
سپاس از حضور و لطف لینک.
بااحترام و افتخارشمانیز لینک شدید.
در پناه حق.
سلام و عرض ادب و ارادت
طاعات و عبادات قبول
عید سعید فطر بر شما مبارکباد.
کلبه بارانی ما،با شعری کوتاه ، چشم به راه قدوم شماست.
منتظریم....
بدرود[گل][بدرود]
سلام آقای انصاری نژاد عزیز
با ترانه ی کوتاهی به روز هستم
خوشحال میشم بهم سربزنید .
شعر زیبایی گفتید... خیلی زیبا
سلام دوست عزیز.
طاعات قبول و عیدتان مبارک!
فانوس زبور با غزلی روشن شد.
مقدمتان گرامی. یاحق
سلام بر شما
غزل زیبایی است به خصوص بیت پایانی اش
طاعاتتان قبول و عیدتان مبارک باد
با غزلی به روزم...
سلام
مثل همیشه بسیار زیبا و دلنشین و تاثیر گذار بود موفق باشی
سلام صمیمی بزرگوار . جناب انصاری..پیوسته دلت شاد ولبت خندان باد
...........
طاعات وعبادات خالصانه شماقبول درگاه حق...عید سعید فطر...هدیه معطر رحمت واسعه ی الهی
بشما روزه دار اهل معرفت....تبریک وتهنیت...
ماه رمضان چو بوی گل آسان رفت.....گنجیــــنه ی با کرامت قـــــــرآن رفت
طاعات شما به لطف حق..شد تایید....باشد به شما مبارک این عید سعید
......................
در این ایام فرختده ومعطر به سلامتان آمده ام..تا عطر حضورت را استشمام نمایم...دوستیت مستدام
.بوی عطر خوش دوستی ومحبتتان در این حال وهوای عید...باعث شکوفایی..دل وجان و اشعارم خواهد بود....
تودر عطشم زلال جـــــاری هستی......آن شعر که دوست دارم..آری هستی
در خاطر من چوعطر گلهای سپــید.......ای خوب تـرین، تو یادگــــــاری هستی
کودکانی که هنوز در انتظار پدر چشم به در نشسته اند تقدیم به
خاطره چشم بندری
این روزها به یاد توام جور دیگری
یک جور شاعرانه، یک جور بهتری
عشقی نشسته است به جان شکفته ام
اصلاً نمی شود که از این عشق بگذری
آهسته از حوالی من رد شدی که بعد
خیره شوم به چشم تو هر چند سر سری
خیره شدم نمی شوم اصلاً مهم نبود
چشمی نبود تا که بخواهی بیاوری
با عینکی سیاه گذشتی ... گذشته است
از خاطرم ... چه بود در آن چشم بندری
که ناگهان مرا به نگاهت گره زدند
که ناگهان ترانه شد هر چه دری وری
گفتم چقدر چشم تو مثل پدر ... پدر!
برگشت چشم های تو اما پدر نبود
برگشته ام به خانه هوا شاعرانه نیست
در می زنند ... هیچ کسی پشت در نبود
یک قار قار دور سرم چرخ می خورد
این بار هم کلاغ محل خوش خبر نبود
هی فکر می کنم به تو و این که در سرت
اصلاً خیال رفتن و فکر سفر نبود
اما تو رفته ای و در این خانه هیچ نیست
نه عطر چفیه ای، نه صدای کبوتری
یک گوشه من گرفته و تنها و دربه در
یک گوشه چشم های نخوابیده ی زری
من هیچ، من که مرد شدم، کودکی بزرگ
اما خودت بگو دل تنهای دختری ...
بابا برای دلخوشی من درست نیست
هر مرد را به شکل خودت در بیاوری
اما گذشت خاطره های بدون تو
اما گذشت خاطری چشم بندری
حالا نشسته ام که تو با عینکی سیاه
یک بار دیگر از بغل کوچه بگذری.
حیدرمنصوری
سرزمین سوخته
زخم مرا با بال کبوتر گره بزن
بال مرا به سرخترین پر گره بزن
یوسف ندیده ایم که در چاه مانده ایم
بی تابی مرا به برادر گره بزن
این گرگ و میش تار و مه آلود شهر را
با آن هوای خوب و معطّر گره بزن
دل را به بزمگاه عروسان خون ببر
خورشید را به حجله سنگر گره بزن
این پلک های تشنه ی باران ندیده را
با چشم های شرجی بندر گره بزن
ای سرزمین سوخته دست مرا بگیر
با شانه های زخمی بی سر گره بزن
تا پاسخی شود به نگاه سترگشان
این شعر را به سینه ی دفتر گره بزن...
حیدرمنصوری
*************************************************************
نذر علی اکبر ( ع )
کربلا آخر عشق است ...
بس که زیباست رخ آینه از جلوه ی رویش
مثل لیلا شده چشمان جهان خیره به سویش
آفتاب آمده از شرق نگاهش به تماشا
ماه انداخته خود را به شب روشن مویش
باز جاری شده عطرش به دل کوه و بیابان
نفس باد صبا مشک فشان گشته ز بوبش
دشت – خاموش – به وجد آمده از بانگ اذانش
آب – لب تشنه – به جوش آمده از شوق وضویش
کربلا آخر عشق است ، عجب خاک غریبی است
آسمانی است که حیران شده از روی نکویش
*
آخر قصه چه تلخ است اگر قامت خورشید
خم شود تا بگذارد لب خود را به گلویش...
حیدرمنصوری
آب و آتش
آتش از در کشان کشان آمد تا خودش را به کربلا بزند
دامنت را گرفت آن شعله تا سری هم به خیمه ها بزند
آب مهریه ی تو شد اما رسم مهمان نوازیش این بود
که به جایش عطش عطش آتش کودک تشنه را صدا بزند
سیلی و کوچه ...سخت جان سوز است ، ظهر امروز بغض دیروز است
دست دیگر رسید تا این بار دختر خسته ی تورا بزند
چه کسی جز تو ماه را دیده که بیاید میانه ی میدان
از طبق های خون پیشانی گیسویش را گل حنا بزند
آب واین لب ...زمانه ی تلخی است ، آتش ودر ...ترانه ی تلخی است
آب و آتش بهانه ی تلخی است تا که این شعر نیز جا بزند
آه بانو ! به فکر فردا باش که بیاید ستاره ات از راه
آسمان را نگاه کن شاید پلک خیس پرنده ها بزند ...
حیدرمنصوری
محمد حسین جان سلام
مولای آدینه ها را دوباره خواندم و بیش از بار اول بهره بردم
ومن
سی بیت واژه واژه به تو خو گرفته ام
-در بیت اول "حتی" شد: "من هم"
-واژگان را نتوانستم جایگزین پیدا کنم
و اندک تغییراتی
و اینکه از نظرات ارزشمندت بی بهره ام نگذار
پیروز باشی برادر.
سلام. منتظر آثار ارزشمند عاشورایی شما در پنجمین کنگره ی سراسری شعر عاشورا (حنجره های سرخ) هستیم.
سلام بزرگوار.به ما هم سربزن