به تازگی کتاب «از پشت سایهها»، مجموعه شعر محمدحسین انصارینژاد شاعر باصفای بوشهر توسط انتشارات سپیدهباوران منتشر شد. من افتخار گزینش، ویرایش و نگارش مقدمه برای این کتاب را داشتم. اینک متن آن مقدمه را تقدیم شما میکنم. این هم نشانی وبلاگ محمدحسین انصارینژاد.
چون موج، کارنامة دریا نوشتهایم
بیدل
نمیتوان از محمدحسین انصارینژاد نوشت و به خونگرمی، صفا و صمیمیت جنوبیاش اشاره نکرد. به واقع همین بود سبب اصلی نگارش این چند سطر به قلم این ناتوان، تا بتواند پاسخگوی مهربانیها و محبتهای این شاعر توانا باشد.
اما چه میتوان نوشت که هم تعارف و مجامله به حساب نیاید و هم توصیفی ولو کمرنگ از شعر انصارینژاد باشد؟ به گمان من آنچه در اولین گام باید بدان تأکید کرد، تعادلی است که بر شعر او حکمفرماست، به گونهای که نه صورت شعر را بر سیرت آن غالب میبینیم و نه برعکس. شاعر نه یک نوگرای افراطی است و نه یک کهنگرای سنتی. از امکانات و ظرفیتهای بیانی در غزل امروز خوب بهره میگیرد و در عین حال محو تفننهای رایج در شعر بعضی از جوانها هم نمیشود. چنین است که شعرش در همان حدّ ظرفیت خود، میتواند صاحبان پسندهای گوناگون را راضی کند.
از این که بگذریم، تنوع محتوایی آثارش ستودنی است و میتواند زمینهساز کاربرد بیشتر این شعرها در مقامهای گوناگون و برای مخاطبان مختلف باشد. به گمان من هیچ مایة مباهات نیست این که شاعری به عاشقانهسرایی یا آیینیسرایی یا اجتماعیسرایی صرف موصوف باشد و چنین بپندارد که او برای همین خلق شده است که نوع خاصی از شعر بسراید. البته این که گاهی شاعری به سبب نیاز زمانه و خالیگاهی که در محیط ادبی عصر خویش حس میکند به مضامینی ویژه میگراید، استثناست و بنا بر همان شرایط خاص قابل توجیه. ولی در مجموع معمولاً دایرة مخاطبان شاعرانی وسیعتر است که برای سلایق و نیازهای گوناگون جامعه، صاحب حرف و سخن هستند؛ و انصارینژاد میکوشد که چنین باشد.
در آثار شاعر ما، هم رگههایی از عاشقانهسرایی میتوان یافت، هم عنایت به مضامین مذهبی، هم به مفاخر فرهنگی و تاریخی و هم به مسایل اجتماع و سیاست امروز. و باز جالب این که او از آن گروه شاعران نیست که وقتی به تغزل میگراید، به سرعت عراقیسرا شود و وقتی به مذهبیسرایی روی میآورد، مغلوب گرایش سنتی موجود در شعر مذهبی ما باشد. در همه این مضامین و حال و هواها، شعر او همچنان نو و پرطراوت است و مبتنی بر تجربههای رایج در غزل امروز در این نسل.
ولی گفتم که «تجربههای رایج» و همینجا نباید فراموش کرد که نمادها و عناصر تصویرسازی در آثار محمدحسین انصارینژاد غالباً از فضای عام رایج در میان غزلسرایان این سالها برگرفته شده است و شاعر ما کمتر از فضاهای خاص و تجربههای شخصیِ انسان امروز سخن میگوید. به واقع شعر بیش از این که از عناصر عینی زندگی برخوردار باشد، از نمادها و استعارهها بهرهمند است و نیز از نامهای جایها و اشخاصی که سابقهای در تاریخ و فرهنگ ما دارند. شاید هم از این روی است که با خواندن این شعرها کمتر میتوان زمان و مکان و زندگی شاعر را به درستی در ذهن ترسیم کرد و مجسّم ساخت.
با این همه باید باور داشت که انصارینژاد با این که عناصر شعرش را از فضای عام رایج در شعر نوکلاسیک امروز برمیگزیند، در تصویرسازی با این عناصر و ایجاد تلفیقهای تازه میان آنها و نیز پیوندشان با احساس و عواطف خویش، تواناست و چنین است که در مجموع شعرش را پرتصویر و سرشار از هنرمندی مییابیم. به این باید افزود روانی بیان و شفافیت زبان شاعر را که شعری کمابیش «سهل و ممتنع» پدید آورده است.
انصارینژاد شاعری است متعهد و من البته از این کلمه، همان معنای معمول رایج در این چند دهه را در نظر ندارم، هرچند او بدان معنی هم متعهد است. منظور من نوعی هدفمندی در کار است و نیز دوریگزینی از تفننها و سرگرمیهایی که بعضی شاعران عصر ما بدانها دچار میشوند و شعر را از باب نمایش زور بازوی شاعرانه میسرایند، نه از سر درک و درد.
از این که بگذریم، عنایت شاعر به شعر مذهبی هم در آثارش کاملاً برجسته است. آنچه این شعرهای او را از کیفیتی خاص برخوردار کرده است، تحصیلات شاعر در زمینة علوم دینی و ملبس بودن او به لباس علمای دین است. البته اثرات این پرورش در فرهنگ دینی را در سایر سرودههای شاعر نیز میتوان حس کرد. شاید هم بدین سبب است که شاعر به مسایل جهان اسلام، فارغ از قید و بند مرزهای دستساخته میان این سرزمینها، توجهی خاص دارد. شعرهایی که او برای همزبانان و همکیشان غیرهموطن میسراید، مؤید این سخن است، هرچند تعبیر «غیرهموطن» نیز در اینجا خالی از مسامحهای نیست، که گفتهاند «این وطن مصر و عراق و شام نیست.» ما به واقع هموطنان همدیگر در این وطن فرهنگی و زبانی هستیم و این چیزی است که در شعر او نمود دارد.
امیدوارم که با این نوشتة شکسته و بسته توانسته باشم روزنی بر چشمانداز بدیع و دلنواز شعر محمدحسین انصارینژاد بگشایم و پاس محبت و بزرگواری او را بدارم، که به قول بیدل
محبت بس که پُر کرد از وفا جان و تن ما را کندیوسف صداگربوکنی پیراهن مارا
سلام بر دوست بزرگوار و شاعر صمیمی جناب انصاری نژاد
ازاینکه در وبلاگم زیارتت کردم برایم بسی خوشنودی بود ابتدا لینک وبلاگتان را به لیست افزودم درمورد پست جدیدتان بحث را به دقت خواندم استادمحمدکاظم کاظمی مقدمه زیبایی بر مجموعه شما نوشته بود خصوصا اینکه تعریفشان از سبک شعری شما بسیار به واقعیت نزدیک بود
امیدوارم که شعر مایه برکت و ترقی باشد که اشعار شما بی شک اینگونه اند آرزوی موفقیت روزافزون برایتان دارم
سلام جناب انصاری
به خاطر انتشار کتاب جدیدت بسیار خوشحال وسر بلند شدم..
زیر از دوستی کاری منتشر شدن دوستان دیگر هم در عطر مضامین وحال وهوای دلنشینش سهیمند
وغزلی هم که گوشه ای از این باغ باطراوت بود هفته گذشته نقد نمودم ..دلنشین ونواندیش وزلال....با مقدمه ای که جنای محمد کاظم کاظمی براین کتاب ارزشمند نقدی شایسته ودر خور.. نوشته اند خود دلیل....محتوای پربار ومسیر روشن این خط صمیمی و مقصد کمالی است که شاعربرای رسیدن به قله واندیشه متعالی به سرایش آن پرداخته است....من این مجموعه ارزشمند را بازهم تدام بخش کارهای روشن تر آینده تان میبینم انشالله
سلام بر استاد بزرگوار
در اواین فرصتی که دست دهد حتما کتاب جدیدتان را تهیه خواهم کرد و از زلال اندیشه اتان خواهم نوشید دوست بزرگوارمان هر آنچه در مقدمه گفته اند کم گفته اند شما لایق بهترین تمجیدها هستید .
سلام برادر عزیزم
پیشتر این نوشته ی استاد کاظمی را در وبلاگشان خوانده بودم و توفیقی خوانشی مجدد نصیبم شد . چه بگویم جز اظهار خوشحالی از سلامتی ات و غصه ی دوریت
سلام حاج آقا
مبارک باشد
موفق و سربلند باشید
سلام محمدحسین عزیز و دوست داشتنی
من نیز بیقرار دیدنت هستم. امید که بزودی میسور شود.
نقد استاد کاظمی هم حق مطلب را اداکرده برای ایشان و شما آرزوی توفیق دارم. التماس دعا
سلام و اینکه بگویم چقدر دلتنگم...
مشتاقانه خواهم خواند کتاب شریفت را
تا باد چنین بادا
با بدرود و درود
در این آبان پر باران مهربان کوچه های اردیبهشتی به روز شد.
چشم انتظار آمدنتان هستم.
امضاء: بانوی کوچه ها
سلام
این بار شما را "از پشت سایه ها" خواهیم دید...مبارکا باشد
سلام
به روزم
...شاید این غزل برای قیصر باشد
غـزل۴۰۹
ای خونبـهـای نـافـهی چیـن خاک راه تــو
خـورشیـد سـایـه پـرور طـرف کـلاه تـــــــو
نـرگس کرشـمـه میبرد از حد برون خرام
ای مـن فـدای شیـوهی چشم سـیــاه تـو
خونـم بـخـور که هیـچ ملک با چنان جمال
از دل نـیـایـدش کـه نـویـسـد گـنــــــاه تـو
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلامی چو بوی خوش آشنایی ؛
"سـتـیـغ سـخـن" با شرح این غزل به روز شد .
منتظر نقد و نظر شمائیم ، بـفـرمـائـیـد.
مـانـا باشید و سربلند.
سلام بر شما
بروزم با یک شعر عاشورایی و منتظر نقد و نظر شما
التماس دعای فراوان
یا حق[گل]
سلام برادر
در حال خواندن اشعار زیبایتان در کتاب جدیدتان هستم و لذت می برم.
نظرات استاد کاظمی در کتاب شما، نشان از اوج این کتاب ارزشمند است.
با مهر
سلام استاد بزرگوار! بر من ببخشید این همه تاخیر را. شرمندهام. امیدوارم همیشه زیر سایه خدا موفق و سرحال باشید.
سلام ... مبارکه. مثل همیشه پویا
با یک شعر تازه به روزم
سلام بزرگوار.عزیز .و رفیق دوست داشتنی من
بروزم و منتظر
سلام
به روز هستم و منتظر حضور شما
در پناه حق
الا ای یاور نیکونهادم
الا ای یار انصاری نژادم
زمانه کارکی داده به دستم
که اینسان غافل از یاران شدستم
شب و روز آنچنان درگیر کارم
نیارم کله ی خود را بخارم!
ولیکن یار یاران در دل ماست
فروغ جاودان محفل ماست
بدان ما لولیان می پرستیم
که از یاد رفیقان مست مستیم
خیالت در دلم ساقیست شاعر!
ارادت همچنان باقیست شاعر!
سلام
استاد منتظر حضورتون در وبم هستم........
سلام بر شما تلاشگر عرصه ی ادب و هنر
خدا را شکر که دوباره از احساس شیرینتان محظوظ گشته و از کلام زرّینتان آموختیم.
سپاسگزاریم از اینکه زلال، مورد توجّه شما واقع می گردد و ما را از نظرات ارزشمند خویش محروم نمیفرمایید!
به روزیم با:
1- مخالفت با شعر زلال به زبان مثنوی توسط یکی از شاعران
2- یک زلال، چکیده ای از جراحت پاییزی
http://sherezolal101.blogfa.com/
سلام. ما که دوستت داریم زیاد!
سلام...از آشنایی با شما مسروشدم شاعر
غــزل۴۱۰
ای قـبــــــای پـادشـاهـی راسـت بـر بـالای تـو
زیـنـت تـاج و نـگـیـن از گـوهـــــــــــــر والای تـو
آفـتــاب فـتــح را هــر دم طـلـوعـی مـیدهــــد
از کــلاه خسـروی رخـسـار مـــه سیـمــای تـو
جـلـوه گـاه طــایـر اقـبــال بـاشـــد هــر کـجــــا
سـایـه انـدازد هـمــای چتـر گــردون ســای تـو
از رسـوم شـرع و حـکـمـت بـا هـزاران اختــلاف
نـکـتــهای هـرگــــز نـشد فـوت از دل دانـای تـو
آب حـیـوانـش ز مـنـقــــار بـلاغــت مـیچـکــــد
طوطی خوش لهجه یعنـی کلـک شکـّرخای تـو
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛
"سـتـیـغ سـخـن" با شرح این غزل به روز شد ، چشم به راه شما هستیم
مـانا باشید .
سلام جناب انصاری نژاد عزیز
اعیاد بزرگ قربان و غدیر مبارک.
آقا ما آدم قانعی هستیم به خاطر این دو عید فقط یک کتاب از پشت سایه ها عیدی می خواهیم!
نشست آبان ماه، شبیه باد و...
به روز و منتظر حرفهای شما خواهیم ماند.
با احترام- محمد تقی قشقائی
سلام استاد و داداش و دوست عزیزم ...
بروزم با شعری نو منتظر حضور گرمتون...
دوست دارم
وبلاگ خوب و مفیدی دارید.
به کوی ما هم سری بزنید.
یا علی
سلام
نوشته بودی که چرا نیستم من هم به کوتاهی ام را قبول دارم
دوست خوب خوندمت ...غزل پست قبلیت را هم خوندم
یاد اون روزها به خیر که وبلاگ خوندن امثال شما بهترین حس رو به من میداد شما و چند نفر از دوستان ویلاگی شاعر که قلمتون واقعا قابل احترامه ...
برادرعزیزم راستش نمیدونم چه م شده که دیگه نمیتونم بنویسم ...دوستم میگه چون الان یه ازدواج عاقلانه کردی شور عاشقانه از سرت پریده ...اما حقیقتش نمیدونم چرا دیگه هرچه میکنم نوشتنم نمیاد البته میدونم که میدونید اینجور نوشتن ها نباید نیاز به تلاش داشته باشه باید بجوشه که فکر کنم سرچشمه خشکیده ....اگه راه حلی دارین بهم بگین
سلام.وب زیبا و با محتوایی دارید.ممنون از مطالبطون. سری به وبلاگ من هم بزنید و دوست داشتید لینک کنید.اگر مایلین من هم لینک کنم بگید. http://www.mojearam.iranblog.com
http://www.mojearam.iranblog.com
سلام شیخنا.
انشاالله روز به روز بر توفیقاتتون افزوده بشه
سلام
داغ آن شب که سیب دزدیدم ، همچنان پشت دست من مانده
ترکه ی باغبان رسید به من ، خنده ی باغبان رسید به تو
با یک غزل و چند یادداشت به روزم و منتظر نظرات شما .
با احترام - امیر علی سلیمانی
سلام ... استاد سرتون شلوغه ها خودم شعرمو اوردم.. شایدم چون شر نیست نیومدین...
باز باران میزند
باز باران میزند اندوه من نو می شود . تر میشود.
مثل کفش وصله دار کودکی.
خیس باران میشود.
....
حس پاییزست.سرما.سخت سرد.
من درون خانه های کاغذی
بارها و بارها و بارها
با دوچشمم دیده ام
اشک بر گونه ها یخ میزند.
...
فصل باران .فصل سرما میشود
درد هایم مثل گل وا میشود.
90/8/18 ساعت 10:17 رها
.................................................................
من منم
تشنه ام دریا ولی
عاشقم تنها ولی
فصل پاییز است و من عاشق ترین من گشته ام
باد می اید مرا در خویشتن جا میدهد
درد هایم را تسلا می دهد
آفتاب ای آفتاب
بر من گمگشته در باران متاب
من به فصل عاشقی خو کرده ام
زخم های کهنه را رو کرده ام
من به یاد سارها پروانه ها
مانده ام در سال ها افسانه ها
من منم این زخم های خسته ام
من منم این درد های کهنه ام
برگ برگ دفترم افسون شعر
دست هایم کاغذی
خیس بارانم هنوز
باد می آید مرا در خویشتن جا میدهد
درد هایم را تسلا میدهد.
90/8/14 ساعت 12:19 رها
پ.ن : با تشکر فراوان از استادانصاری نژادعزیزم
که لحظه ای هم صحبتی با این دوست و استاد بزرگوار روح تازه ای در من دمید.
درود بر شما
بروزم با یک غزل مهدوی و منتظر نقد و نظر شما
یا حق
سلام.خواندمت. منتظرم
سلام علیکم
عید غدیر مبارک..
با یک غزل علوی بروزم...
سلام.
عیدتان مبارک .
سلام
با غزلی برای غدیر به روزم.
سلام . عیدتان مبارک .
سلام
با یک خبر به روزم
سلام عزیز
وبلاگ زیبایی داری
اگر تمایل داری من رو لینک کنی . با نام "ققنوس من" لینک کن
فقط بعد از اینکه لینک کردی خبر بده و بگو منم با چه اسمی شما رو لینک کنم
ممنون
سلام
با تبریک عیدغدیرخم وبلاگ انجمن شعردوستانه به روزاست
منتظر نظرات ودیدگاه های شما دوست عزیز هستیم.[گل]
سلام جناب انصاری نژاد
دیرگاهی ست که یادی از ما نمی کنید! تبریک می گم برای کتاب و انشاالله قلمتان روز به روز پربارتر باشد و متعهدتر...
یا علی
سلام
خوبی؟
دوستان عزیز شیرین ام
مدتی شد که تان نمی بینم
دیرگاهی شده ز ِ نِت دور ام
سرزدن نیست نیک میسور ام
سلام گرامی!
با سروده ای با عنوان: بی دهانی در دهان - داری
به روز ام
امیدوار به آمدن وبیان دیدگاه محترم تان می مانم.
پیروز بادی!
غزل۴۱۱
تـاب بـنـفـشـه مـیدهـد طـُــرّهی مُـشک ســای تـو
پــردهی غـنـچــه مـیدرد خـنـــدهی دلـگـشــــای تـو
ای گـل خـوش نـسـیـم مـن بـلـبـل خـویش را مسوز
کـز سـر صـدق میکنـد شب همه شب دعـــای تـو
مـن کـه مـلـــــول گـشتـمـی از نـفـس فـرشـتــگـان
قـال و مـَقـــــــــال عـالـَمـی مـیکـشـم از بـرای تـو
ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام ؛
"ستیغ سخن" با شرح این غزل به روز شــد.
منتظر حضور شما هستیم
مـانا باشـیــــد.
بنام عشق بنام همیشه جاری
بنام حضرت معبود حضرت باری...
سلام بر استاد شیرین سخن :جناب انصاری بزرگوار
امشب اتفاقی اومدم به وبلاگتون ودیدم قالبشو عوض کردین
خیلی خوشم میاد از اینکه :
اینقدر نگاهتون به مخاطب محترمانه هست
ومثل دیگر دوستان
که فقط حواسشون به متن وبلاگه نیستید
بلکه با دقت نظر و حسن سلیقه ای که به خرج دادین
قالبی زیباتر از قبل ارایه کردین
ممنون
سلام دوست خوبم با سه دوبیتی به روزم خوشحالم می کنید اگر به دیدار بیایید. مانا و شاعر بمانید.
وبلاگت بسیار قشنگ است
سری به من هم بزن
سلام-به دو غزل می خوانمتان
بنام عشق بنام همیشه جاری
درود وعرض ادب فراوان خدمت استاد انصاری نژاد
شاگرد نوازی فرموده وبنده را لینک بفرمایید
باشعری تقدیم به استان شمس الشموس
به روزم ومنتظر نقدو نگاه گرمتان استاد
زیباست
به منم سری بزن