ضـریح ناپیدا
سلام دختر آیینه پوش آبی ها!
کلید باغ شب قدر و سرِّ « اعطینا »
سلام ما به تو یاس کبود وسعت عشق
سلام ما به تو ماه تمام آینه ها
سلام بر تو که بانوی آسمان هایی
مقیم سایه ی تسبیح قدسی ات دنیا
سلام بر تو پیام آور مدینه درد
که در تهاجم آتش شکفته ای تنها
گل محمدی شعله ور، دوباره دعا!
بهار، دست به نفرین نمی برد بالا
سلام، شأن نزول صحیفه ی باران
عقیق زخم تو روح کتیبه ی دریا
تویی عصاره ی گل های ربنای رسول
و استجابت گیسوی «لیله الاسری»
تویی که سوره ی کوثر، نمی است از نامت
تویی که چادر تو، باغ سوره ی طاها...
تویی ادامه ی توفان ذوالفقار علی(ع)
کبود غنچه ی زخمت، شکوفه ی فردا
فدک، هزاری زخم شناسنامه ی ماست
به استناد شهیدان رمز « یا زهرا»
دل شکسته ی ما از نسیم می پرسد
کجاست تکِّه ی ابر ضریح ناپیدا؟!
تاریک ـ روشن
می کشم روی تمام لحظه هایم ناگهانی
با قلم موی غزل، چشم تو را رنگین کمانی
طرح گیسوی پریشان تو را تاریک ـ روشن
می کشم عاشق تر از پروانه روی شمعدانی
یک نسیم ناگهان نقاشی ام را با خودش برد
سر در آوردم از اینجا:« تپه های آسمانی »
ناگهان چشمت مرا دیباچه ی عشق ازل شد
برق زد کوه دلم بی وقفه در آتش فشانی
ای پریزاد دوبیتی های صحراگرد فایز!
کو جنون نی لبک ها با گلویی شروه خوانی؟
دل به توفان می سپارم، هرچه باداباد امشب
هرکه می خواهد بگوید: سر به صحرا زد فلانی
باغ بی برگی ست ذهن دفترم، کی روبرویم
می نشینی تازه مثل فرصت سبز جوانی
می کنم وقف نگاهت، آخرین برگ غزل را
تا کمی شرح جنون شعله زادم را بخوانی
بسیار زیبا بود از این پس بیشتر سر میزنم
سلام
یک آسمان ستاره تقدیمتان.
مـا را بـبـیـن شـتـابـان از کـوچـه میگــریــزیــم
از شـهـر ، از خـیــابـان ، از کـوچـه میگـریـزیـم
از دسـت عشـق سـارا ، تــا او نـدیـــــده مـا را
از خـانـه تـا دبـسـتــان ، از کـوچـه میگـریـزیـم
« ســـلامی چو بـوی خوش آشنایی »
با دو غزل به روزم و چشم به راه شما ، بیا و دلشادم کن
مـانـا بـاشـیـد و شـاد کام .
«نه مثل ساره ای و مریم نه مثل آسیه و حوا
فقط شبیه خودت هستی فقط شبیه خودت زهرا
اگر شبیه کسی باشی شبیه نیمه شب قدری
شبیه آیه ی تطهیری شبیه سوره اعطینا»
انشاالله که زیر باران رحمت خدا و محبت فاطمه زهرا باشید