و خم شد آمنه، روی سپیده را بوسیدگل محمدی برگزیده را بوسید
فقط ورق ورق آیینه روی دستش بود
چقدر معجزه در چشم های مستش بود
و خواند با هیجان، فصل صفر تکوین را
الست های سفرنامه نخستین را
و دید مزرعه گندم است و عصیان ها
و سایه روشن قالو بلای انسان ها
در آن مکاشفه حس کرد زخم گندم را
هوس هوس هوس آنجا هبوط مردم را
نگاه کرد به ارواح غرق چرخاچرخ
که می زنند بر آن سوتر از افق ها چرخ کتیبه ازل از چشمشان تماشا داشت
سبد سبد غزل از چشمشان تماشا داشت
مسیح، آن طرف انجیل را ورق می زد
و زلف خونی هابیل را ورق می زد
دلش پرنده مشتاق باغ مریم بود
شهید روزه اشراق باغ مریم بود
نشسته بر جبل النور دید موسی را
عصای معجزه را، نیل و قوم تنها را
در آن میانه نفس های سامری رویید
هزار بتکده بت های آذری رویید
تبر به دوش، به بت خانه نیست ابراهیم
پس این تجلی دستان کیست؟ ابراهیم؟
سرک کشید ورق های صفر فطرت را
هزار فصل پر از دشنه شقاوت را
به صفحه صفحه فطرت، هجوم شب می دید
شبح شبح فقط آنجا ابولهب می دید
دوباره پلک زد و دید، گل لگدکوب است
بهار پشت در شهر خسته مصلوب است
زمین زمینه زردی است، شب فراگیر است
به تپه تپه زیتون ملخ سرازیر است
بهار در قرق سرد برف و بوران است
کبود قهقهه وحشی زمستان است
هبل به بام حرم قد کشیده می رقصد
عزی میانه میدان وزیده می رقصد
و طرح ابرهه و فیل می کشد شیطان
چه نقشه ها که به تعجیل می کشد شیطان
کجاست طیر ابابیل؟ کعبه را کشتند
نزول سوره سجیل، کعبه را کشتند
زبور غرق اشاره است، ماه آمدنی ست
خبر رسید: سواری پگاه آمدنی ست
و خم شد آمنه روی سپیده را بوسید
گل محمدی برگزیده را بوسید
دلش گواهی روشن به نور او می داد
چقدر پنجره بوی ظهور او می داد
صدای مبهم بالی ست خانه می رقصد
قلم به چرخ در اینجا ترانه می رقصد
پیاله جوش زد از باده باده ازلی
کسی کشید مرا سمت جاده ازلی
کشید تا گذر جاده های افلاکی
که بود او؟ پری عشوه های لولاکی
چقدر جلوه طاووس بر زمین گل داد
چقدر جذبه اردیبهشت دارد باد
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را انیس و مونس شد
امین آمنه، رنگ نماز گل کرده است
میان مخمل نور از حجاز گل کرده است
خیال خال لبش عرش را فرود آورد
به سمت قبله قنداقه در سجود آورد
میان حیرت او، در گشوده شد ناگاه
به خنده ساره و مریم، شبیه بسم اله
صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر
منتشر شد
سلام
فنی و محکم بود
دوست دارم جزو اولین هایی باشم که خبر به روز شدن وبلاگتان را مشاهده می کنند
علی علی...
حــافــــــــــظ خـوانـی
8 / 2 / 89
بـا نـام و یـاد پروردگار
جلسهی این هفته را "آقـا" با قرائت مطلب طنزی :
« شـرح حـافــظ در محفل دیْ شـازو( dey ŝâzu )»
آغاز کردند.
(هفته نامهی پیغام ، حافظانه 2 ، ویژه یاد روز حـافــظ ، مهر ماه 1388 ص 20 و 21 )
غزل (340)
مـن که از آتـش دل چون خـُم مـی در جـوشـم
مـُهـر بر لـب زده ، خـون میخـورم و خـامـوشـم
قـصـد جـان سـت ، طـمـع در لـب جـانـان کـردن
تـو مـرا بـیـن که دریـن کـار بـه جـان میکـؤشـم
مـن کـی آزاد شــوم از غـم دل ؟! چـون هـر دم
هـنـدوی زلـف بـُـتـی حـلـقـه کـنـد در گـوشـــم
حـٰاشَ لله ! کـه نـیـَم مـعـتـقـد طـاعـت خـویـش
ایـن قـدر هست که گهگه قـدحـی مینـوشـم
« سـتـیـغ سـخـن » با شرح ایـن غـزل به روز است .
چشم به راه شـما ییم !
همیشه ســبـــز و بــهــــاری بـمـــانــیـــــد !
در نمایشگاه کتاب با مجموعه شعر
الف تا ی
در خدمتتان خواهم بود.
انتشارات آهنگ دیگر
.
.
.
+دو شعر از این مجموعه
اسداللهی.
با خودم فکر می کنم که غزل، هیجانی ست از ازل با من
.
.
.
هیجانتان مدام باد
سلام
خیلی خیلی حظ بردم از این شعر زیبا واین احساسات ناب
شعری زیبا مملو از احساس و تعابیر وتوصیفات بسیارزیبا
مرسی
سلام
باز هم با یه غزل فاطمی به روزم
کمی حال و هوای هیئتی داره
منتظر نظر و نظّاره ی تان هستم
علی علی...
از شــبنم عشــــق ، خـــاک آدم گِــل
شـوری برخاسـت فتنـه ای حاصل شد
سـر نشـتـر عــشـــق بــر رگ روح زدنـد
یک قطره ی خون چکید و نامش دل شد
سلام
ممنون که مرا دعوت کردید.شعر زیبایی بود و تلمیحات خیلی زیبایی داشت.
امیدوارم موفق باشید
سلام موفق باشید .آپم
سلام دوست گرامی گرامی
ا
بایک غزل بروزم و منتظر نقد
بروی واژه چرخی زد که من ترسیدم از شاعر
به چشم تیز هر بیتش غمی می دیدم از شاعر
اسیر چشم جادویی شدم درگیر افکارش
شعاع نور گردانی شدم چرخیدم از شاعر
منتظر نقد و نظر شما و دوستانتان لحظه شماری خواهم کرد
سلام
وبلاگ خیلی قشنگی داری من که خیلی لذت بردم خیلی دوست دارم توام به من یه سری بزنی و اشعار و دست نوشته های من رو بخونی و نظر خودتو بهم بگی
منتظرتم http://www.asharemn.blogfa.com
یا حق
سلام
استاد
کتابتان را از فصل پنجم خریدم عالی بود آمدم تبریک بگم
به امید دیدار
سلام .
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم
یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم
به روزم و منتظر نظرات ارزشمند شما
حـافـــظ خـوانـی
15 / 2 / 89
غـزل (341)
گـر مـن از سـر زنـش مـُـدّعـیـــــــان انـدیـشــم
شـیـوهی مـسـتـی و رنــــــدی نـرود از پـیـشـم
زهـد رنـدان نـو آمـوخـتـه راهـی بـه دهـی ست
مـن کـه بـدنـام جـهـانــم ، چـه صـلاح انـدیـشم
شاه شوریـده سران خوان ، مـن بی سـامـان را
زان کـه در کـم خـردی از هـمـه عـالـَم بـیـشــم
غــزل ( 342 )
حـجــــاب چـهـــرهی جـــان مـیشــود ، غـبـار تـنـم
خــوشــا دمـی کـــه از آن چـهـره ، پـرده بـر فـکـنـــم
چنـیـن قـفـس نه سـزای چو مـن خوش الحانیست
روم به گلـشـن رضــــــــوان کـه که مـرغ آن چـمـنــم
عـیـان نـشـد کـه چـرا آمـــدم ؟!!! کـجـا رفـتــم ؟!!!
دریـــــــــــغ و درد ! کـه غـافـل ز کـار خـویـشـتــنــم
چـگـونـه طـوف کـنـم در فـضــای عـالــَـم قــُــدس ؟!!
کـه در ســـــراچـهی تـرکـیـب ، تـخـتــه بـنــد تـنــم
« سـتـیـغ سـخـن » با شرح ایـن دو غـزل به روز است .
چشم به راه شـما ییم !
همیشه ســبـــز و بــهــــاری بـمـــانــیـــــد !
عالی بود
به منم سر بزنید
لینکتون کردم اگه دوست دارین منو لینک کنین
ع.احمدی
سلام و ......
دیری است که دل دار ژیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
خیلی زیاد بسیار بود.باید همه صفات عالی را برایش به کار برد.
نفسهایت به عطر گل محمدی معطر باد
سلام...شعر خوبی بود لذت بردم....آجرک الله
سلام دوست عزیزم
باور نمیکردم 20 کیلومتر دورتر بروی ولی ماهها همدیگر را نبینیم!
نگاهی کن به:
http://www.shereno.com/profile.php?uid=7564&op=show
نظر یادتون نره.
موفق باشید
سلام آقا محمد حسین
دانیال هستم از بچه های اهواز
ما محفل شعری تو اهواز داریم
لینک محفل و لینک چند تا از دوستان هم توی وبلاگم هست.
من تو رو لینکت میکنم
امیدوارم تو هم منو لینک کنی
سلام..
نمیدانم در روزهایی که اصلن حوصله ی شعر نیست باچه حالی این صفحه را به روز می کنم.
دوست داشتم در فضای دیگری وبا حال وروز دیگری مینوشتم ومیخواندید.
در هرصورت با یک سپید کوتاه این صفحه را نو میکنم...
"تاجیک"
حــافـــــــــظ خـوانی
22 / 2 / 89
بـه نـام خــداونـد جـان آفـریـن
غـزل (342)
چـل ســـال بـیـش رفــت کـه مـن لاف میزنــم
کـز چـاکـــــــــران پـیـــر مـغـان کـمـتـریـن مـنــم
هـر گـــز به یـُـمـن عـاطـفـت پـیــر مــی فـروش
سـاغـر تـُهــی نـشـد ز مـی صـــــاف روشـنــم
از جــاه عـشـق و دولـت رنـــــــدان پـاکـــــــبــاز
پـیـوستـه صــدر مـِـصـطـبـه ها بـــود مـسـکـنـم
در شــأن مـن بـه دُرد کـشـی ظـَـنّ بـد مـَـبـَــــر
کـــالـوده گـشـت جـامـــــه ولی پـاکــــــدامـنـم
شهـباز دست پادشهم ، این چه حالت ست ؟!
کــــز یـاد بـــردهانـد هــــــــــوای نـشـیـمــنـــم
حـیـف ست بلبلی چو مـن اکـنـون در این قفس
با این لـسـان عـذب کـه خـامـُش چو سـوسـنـم
آب و هـوای فـارس عـجـب سـِفـلـــه پـرور سـت
کـو همرهی ؟! کـه خـیـمـه از ایـن خاک بر کنـم
غـزل (344)
عـمــری سـت تـا مـن در طـلـب هر روز گامی میزنـم
دست شـفـاعـت هـر زمــان در نـیـکـنــــــامی میزنـم
بی مــــــاه مـهـر افـــروز خــود تــــا بـگـذرانـم روز خـود
دامـی بـه راهی مینـهـم ، مـرغی به دامـی میزنـم
اورنـگ کـو ؟! گلـچـهـر کـو ؟! نـقـش وفـا و مـهـر کـو ؟!
حـالـی مـن انـــدر عـاشـقــی داو تـمـــامی مـیزنــم
ســـــــــــــــــلام دوسـتـان گـرامی !
« سـتـیـغ سـخـن » با شرح ایـن دو غـزل به روز است .
چشم به راه شـما ییم !
همیشه ســبـــز و بــهــــاری بـمـــانــیـــــد !
افرین خوشم امد معلو مه این کاره من تازه کارم یه سر به من به زن خوووووووووب
سلام...
اندیشه خداوند بالاتر از فکر کوتاه ماست به اندیشه ی بلند خدا می سپارمت.