هر صبح،پیش پای تواعجاز می شود
پلک تمام پنجره ها باز می شود!
لبخند می زنی آهسته مثل صبح
فصل قشنگ عاشقی آغاز می شود
گویی بهار ازنفست غنچه می زند
وقتی لبت قناری آواز می شود
افسون آن نگاه سحرزاد می شوم
انگار غنچه غنچه دلم باز می شود
آرام باخیال تو تاخواب می روم
رؤیام رنگ باغ گل ناز می شود
عمری گذشت غیر خیالت به باد رفت
چشمت شگفت خانه برانداز می شود!
چون چینی شکسته دلم بند می خورد
باتو پرازقصیده ی پرواز می شود
ای شیشه های سردسکوت شبانه ام!
طبع خموش قافیه پرداز می شود!
فالی دوباره می زنم آن گاه خانه ام
یک کوچه باغ نرگس شیراز می شود!
درسایه سار چشم تو گل داده این غزل
فرداببین سفینه ای ازراز می شود
*** *** *** *** ** (تاریخ سرودن23/4/84 .اهرم)